کجائید ای شهیدان خدائی...

شهیدان بیوگرافی

کجائید ای شهیدان خدائی...

شهیدان بیوگرافی

جزیره

من همون جزیره بودم
خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موجا
قامتم یه بستر نرم
یه عزیز دردونه بودم
پیش چشم خیس موجا
یه نگین سبز خالص
روی انگشتر دریا
***
تا که یک روز تو رسیدی
توی قلبم پا گذاشتی
غُصه های عاشقی رو
تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگبار نگاهت
دلم انگار زیر و رو شد
برای داشتن عشقت
همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار
نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن
"حس عاشقی همینِ"
***
اومدی تو سرنوشتم
بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد
از من و دلم گذشتی
رفتی با قایق عشقت
سوی روشنی فردا
من و دل اما نشستیم
چشم به راهت لب دریا
***
دیگه رو خاک وجودم
نه گلی هست
نه درختی
لحظه های بی تو بودن
میگذره
اما به سختی
***
دل تنها و قریبم
داره این گوشه میمیره
ولی حتی وقت مردن
باز سراغت و میگیره
میرسه روزی که دیگه
غعر دریا میشه خونم
اما تو دریای عشقت
باز یه گوشه ای می مونم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد