-
دکتر شریعتی
شنبه 28 آذرماه سال 1388 15:11
امام حسین بیشتر از اب تشنه لبیک بود افسوس که زخمهایش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی ابی نامیدند
-
ما بدبختیم
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 17:33
به خدا قسم که ما مدیون خون این شهدا هستیم اگه کاری از دستمون بر میاد باید واسشون انجام بدیم بخدا قسم الان بری تو خیابون به چند تا بچه بگی اسم ۱۰ تا از شهیدان جنگ و نام ببر توش میمونه ولی اگه بگی جومونگ چندسالشه تا تمام اسرار زندگیشو بهت نگه ولت نمیکنه واسه همینه که ما پیشرفت نمیکنیم چون یادمون میره کی بودیم چیکار...
-
شهید بابایی
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 17:25
شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت...
-
شهید فیاض بخش
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 00:26
محمد علی فیاضبخش در سال 1326 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان خسروی و تحصیلات متوسطه را در کنار دروس حوزوی شامل جامعالمقدمات و ادبیات عربی فرا گرفت و خدمت سربازیاش را در تفرش و رودبار به پایان برد. فیاضبخش از دانشگاه تهران مدرک پزشکی گرفت و دوره تخصصی جراحی را در بیمارستان سینا به پایان رساند....
-
شهید جواد فکوری
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 00:21
شهید سرتیپ جواد فکوری در سال 1317 در تبریز به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده خلبانی شد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. دورههای تکمیلی خلبانی، مدیریت خلبانی (اف4)، فرماندهی گردان هوایی و فرماندهی ستاد را با موفقیت طی کرد. شهید جواد فکوری فردی واقعا مسلمان و دلسوز به حال انقلاب اسلامی بود....
-
شهید عباس دوران
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 00:11
سرهنگ شهیدخلبان عباس دوران ، فرزند محمد ابراهیم، در روز سی ام مهر ماه 1329 در شیراز به دنیا آمد . پس از طی دوران طفولیت به مدرسه رفت و پس از اخذ دیپلم متوسطه در آزمون ورودی دانشکده خلبانی شرکت نمود و پس از قبولی در رشته خلبانی به تحصیل اشتغال یافت. پس از پایان دانشکده جهت گذراندن دوره تخصصی پرواز به آمریکا اعزام شد و...
-
۲باره
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1388 23:40
من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا *** تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی غُصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار...
-
قصه منو غم تو
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:42
قصه منو غم تو قصه گل و تگرگه ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگه ای برای با تو بودن باید از بودن گذشتن سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده من همیشه میون قاب خالی درهای بسته طرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشسته کاش میشد چشام ببینن طرح اندام تو داره زنده میشه جون میگیره پا توی اتاق میزاره کاش میشد صدای پاهات بپیچه تو گوش...
-
حکایتی دگر
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:40
با تو، حکایتی دگراین دل ما بسر کند شب سیاه قصه ، را هوای تو سحر کند باور ما نمیشود ، در سر ما نمیرود از گذر سینه ما یار دگر گذر کند شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند چاره کار ما تویی ،* یاور و یار ما تویی توبه نمیکند اثر ، مرگ مگر اثر کند مجرم آزاده منم ، تن به جزا داده منم قاضی...
-
من میگم
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:38
من میگم منو شکستن چشم فانوسم و بستن تو میگی خدا بزرگه ماهو میده به شب من من میگم اخه دلم بود اونکه افتاده به خاکه تو میگی سرت سلامت اینه ها زلال و پاکه اینه ها زلال و پاکه اینکه فاصله ها رو نمیشه با گریه پر کرد یکیمون بهار سرخوش یکیمون پاییزه پر درد من میگم فاصله مرگه بین دستای تو تا من تو میگی زندگی اینه حاصل عشق تو...
-
بارون امشب
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:35
بارون امشب توی ایوون مثل آزادی تو زندون بی صفا بی تحرک بی ریا بود توی زندون میکنه جون مرد با همت میدون توی فکر رای فرجام امیره بی سرانجام ،نداره حتی رفیقی که بگه دردشو درد دیدن و نگفتن بی سرانجام توی فکر آسمونه که بباره بلکه تو قطره ی بارون بتونه اشک خدا رو هم ببینه نمی دونه حتی اشک هم دیگه فایده ای نداره
-
مگذار
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:31
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود بیا برگرد تا خونه از عادتت سیر نشده تا نگام با یک نگاه تازه درگیر نشده بیا تا اومدنت دیر نشده دلها دلگیر نشده تا هنوز فاصله*مون جوونه و پیر نشده آخه شبها جای خواب تو چشام دریای آبه...
-
اون روزا
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:30
اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم کسی آمد که حرف عشق را با ما زد دل ترسوی...
-
جزیره
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:29
من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجا یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا *** تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی غُصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار...
-
چشمای منتظر
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:28
چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک وساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم...
-
میرم از شهر
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 03:08
میرم از شهر تو با یه کوله بار از خاطره دل من مونده پیشت گرچه پاهام مسافره می گذره همراه جاده یاد تو از تو خیالم توی راه دریغ از ابری که بباره باز به حالم توی هر گوشه ی این شهر دارم از عشق تو یادی می سوزونه منو یاد دلی که به من ندادی راه می افتم بی هدف مقصد راه و نمی دونم کاش می شد اروم بگیرم ولی افسوس نمی تونم تا یه...
-
خنده
جمعه 12 تیرماه سال 1388 17:37
خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد من ورنه این دنیا که دیدم ارزش خنده نداشت
-
هوای خانه
جمعه 12 تیرماه سال 1388 13:33
هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی از این زمانه دلم سیر میشود گاهی عقاب تیز پر دشت های استغنا اسیر پنجه تقدیر میشود گاهی ٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪ صدای زمزمه عاشقان ازادی فغان ناله شب گیر میشود گاهی نگاه مردم بیگانه در دل غربت به چشم خسته من تیر میشود گاهی ٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪ مبر زموی سپیدم به عمر دراز جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی...
-
چه بنویسم
دوشنبه 8 تیرماه سال 1388 00:43
چه بنویسم از که بنویسم از دردی که مثل خوره جانم را میخورد بگویم یا ...