میرم از شهر تو با یه کوله بار از خاطره
دل من مونده پیشت گرچه پاهام مسافره
می گذره همراه جاده یاد تو از تو خیالم
توی راه دریغ از ابری که بباره باز به حالم
توی هر گوشه ی این شهر دارم از عشق تو یادی
می سوزونه منو یاد دلی که به من ندادی
راه می افتم بی هدف مقصد راه و نمی دونم
کاش می شد اروم بگیرم ولی افسوس نمی تونم
تا یه قاصدک تو جاده که بشه هم سفر من
من یه قصه ام که جداییت شده فصل اخر من
می رم و گم میشم اخر تو غروب دشت غربت
نمی تونم که بمونم توی شهر بی محبت
توی هر گوشه ی این شهر دارم از عشق تو یادی
سلام دوست عزیز..امیدوارم وبلاگت همیشه همینجوری خوشگل و پر مطلب باشه.لینک دونی جدید ما جای وبلاگت رو تو خودش کم داره.اگه لینکت رو ثبت کنی تا در لینکدونی ما باشه هم به ما لطف کردی هم بازدید وبلاگت بالاتر میره.اگه دوست داشتی با ما همکاری کن.ممنون.امیر