کجائید ای شهیدان خدائی...

شهیدان بیوگرافی

کجائید ای شهیدان خدائی...

شهیدان بیوگرافی

میرم از شهر






میرم از شهر تو با یه کوله بار از خاطره

دل من مونده پیشت گرچه پاهام مسافره

می گذره همراه جاده یاد تو از تو خیالم

توی راه دریغ از ابری که بباره باز به حالم

توی هر گوشه ی این شهر دارم از عشق تو یادی

می سوزونه منو یاد دلی که به من ندادی

راه می افتم بی هدف مقصد راه و نمی دونم

کاش می شد اروم بگیرم ولی افسوس نمی تونم

تا یه قاصدک تو جاده که بشه هم سفر من

من یه قصه ام که جداییت شده فصل اخر من

می رم و گم میشم اخر تو غروب دشت غربت

نمی تونم که بمونم توی شهر بی محبت

توی هر گوشه ی این شهر دارم از عشق تو یادی


می سوزونه من ویاد دلی که به من ندادی





خنده

خنده بر لب میزنم تا کس نداند درد

من ورنه این دنیا که دیدم ارزش خنده نداشت

هوای خانه

هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی

از این زمانه دلم سیر میشود گاهی

عقاب تیز پر دشت های استغنا

اسیر پنجه تقدیر میشود گاهی

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

صدای زمزمه عاشقان ازادی

فغان ناله شب گیر میشود گاهی

 نگاه مردم بیگانه در دل غربت

به چشم خسته من تیر میشود گاهی

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

مبر زموی سپیدم به عمر دراز

جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی

بگو اگرچه به جایی نمیرسد فریاد

کلام حق دم شمشیر میشود گاهی

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

بگیر دست مرا  اشنای درد بگیر

مگو چنین و چنان دیر میشود گاهی

به سوی خویش می کشد مرا چه خوب و چه خاک

محبت است که زنجیر میشود گاهی

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

مبر زموی سپیدم به عمر دراز

جوان زحادثه ای پیر میشود گاهی

بگو اگر چه به جایی نمیرسد فریاد

کلام حق دم شمشیر میشود گاهی

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی

از این زمانه دلم سیر میشود گاهی



چه بنویسم

چه بنویسم از که بنویسم از دردی که مثل خوره جانم را میخورد بگویم یا ...